جیم و ادوارد دوستان صمیمی بودند تا اینکه وارد بازار کار شدند. با این تفاوت که ادوارد به سختی کار می کرد و پله های ترقی را یکی یکی طی می کرد، اما جیم فقط می خورد و می خوابید و تفریح می کرد. سالها گذشت و ادوارد به جایی رسید که دیگر بالا رفتن از پله های ترقی برایش سخت و غیر ممکن شد، در همین حال صدای جیم را از آن بالا بالا ها شنید که با خنده می گفت: ادوارد عزیزم خسته نباشی، اما یادت باشد در قرن بیست و یکم، برای رسیدن به موفقیت به جای بالا رفتن از پله های ترقی، باید سوار آسانسور ترقی شد!


کریمی مشاور بیمه ادوارد ,جیم ,پله ,های ,ترقی ,یکی ,پله های ,های ترقی ,رفتن از ,می کرد ,ادوارد بهمنبع

داستان کوتاه اموزنده5

داستان کوتاه اموزنده4

داستان کوتاه اموزنده2

داستان کوتاه اموزنده3

داستان کوتاه آموزنده1

داستان کوتاه آموزنده

داستان کوتاه اموزنده

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بازی و برنامه گروه آموزشی هوش برتر خرید کاغذ دیواری سه بعدی در تهران قصه شب تدریس خصوصی DollarFactory تبلیغات اینستاگرامی در رشت| پنل رایگان اس ام اس در رشت |گیل ادز|تبلیغات تلگرامی در رشت شیده دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. تجزیه و تحلیل آماری داده های اقتصادی و صنعتی با مینی تب -sp سیستم های امنیتی و حفاظتی