در رستوراني در استراليا، گروهي ماهيگير دور هم جمع شده و در حال خوردن قهوه و گپ زدن بودند. درست در لحظه‌اي كه يكي از ماهيگيران با دستش در حال نشان دادن اندازة ماهي بزرگي بود كه از تورشان دررفته بود، پيشخدمتي از كنار او گذشت و ضربة دست او باعث شد كه قهوه داخل ليوان به ديوار سفيد رستوران پاشيده شود و لكة سياه آن شروع به پايين آمدن از روي ديوار كند. پيشخدمت با ديدن منظره، بي‌درنگ دستمالي از پيشبند خود بيرون كشيد و به تميز كردن آن پرداخت، اما لکه سياه قهوه از روي ديوار زدوده نشد. در آن لحظه، مردي از پشت يكي از ميزهاي رستوران بلند شد و به سمت لكة سياه رفت. او يك مداد شمعي از جيب خود درآورد و در حالي كه همه به او خيره شده بودند، شروع به كشيدن طرحي روي لکه سياه كرد. چند دقيقه‌اي نگذشته بود كه تصوير زيبايي از يك گوزن با شاخ‌هاي بلند روي آن ديوار نقش بست.


کریمی مشاور بیمه كه ,سياه ,ديوار ,روي ,قهوه ,رستوران ,بود كه ,لکه سياه ,شروع به ,و در ,در حالمنبع

داستان کوتاه اموزنده5

داستان کوتاه اموزنده4

داستان کوتاه اموزنده2

داستان کوتاه اموزنده3

داستان کوتاه آموزنده1

داستان کوتاه آموزنده

داستان کوتاه اموزنده

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پروژه های دینامیکی با آدامز گل سنگ سلامتی، زندگی شاد، با لایف ایندکسین خرید و فروش انواع باسکول اتحاد خرید و فروش موبایل وبلاگ شرکت طراحی سایت webappland وبلاگ عالیجناب ام داسنها و متنهای نویسنده ی ۱۲ ساله نیکتا ناصراحمدی خرید اینترنتی دانلود کتاب و جزوات دانشجویی